یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان جمعه 23 مرداد 1394برچسب:اولیا را هست قدرت از اله, :: :: نويسنده : علی
من پشیمان گشتم این گفتن چه بود نكته ای كان جست ناگه از زبان وا نگردد از ره آن تیر ای پسر چون گذشت از سر جهانی را گرفت فعل را در غیب اثرها زادنی است بی شریكی جمله مخلوق خدا ست زید پرانید تیری سوی عَمرو مدت سالی همی زایید درد عَمرو دائم ماند در درد و وجل ز آن موالید وجع چون مُرد او آن وجعها را بدو منسوب دار همچنین كسب و دم و دام و جماع بسته درهای موالید از سبب اولیا را هست قدرت از اله گفته ناگفته كند از فتح باب از همه دلها كه آن نكته شنید گرت برهان باید و حجت مها آیت أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِی بخوان چون به تذكیر و به نسیان قادرند چون به نسیان بست او راه نظر خذتموا سخریةً اهل السمو صاحب دِه پادشاه جسمها ست فرع دید آمد عمل بی هیچ شك مردمش چون مردمک دیدند خُرد من تمام این نیارم گفت از آن چون فراموشی خلق و یادشان صد هزاران نیك و بد را آن بَهی روز دلها را از آن پر می كند آن همه اندیشۀ پیشانها پیشه و فرهنگ تو آید به تو پیشۀ زرگر به آهنگر نشد پیشه ها و خلقها همچون جهیز صورتی کان برنهادت غالبست پیشه ها و خلقها از بعد خواب پیشه ها و اندیشه ها در وقت صبح چون كبوترهای پیك از شهرها هر چه بینی سوی اصل خود رود مثنوی معنوی |
|||
|